تربیت شهروندی[1] به زعم پریور(2001) عبارت است از تجلیات کلامی، نموداری یا تصویری، اصول، مفروضات و چارچوب هایی که متخصصان برای تربیت شهروندی ضروری می دانند (قائدی، 1385).مفهوم تربیت شهروندی، مفهومی کلی میباشد که به مطالعات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و فنی در جامعه وابسته است و میتوان آن را به آموزش شیوههای زندگی کردن با یکدیگر به طور خاص در یک جامعه و به طور عام در جامعه جهانی اطلاق نمود (آقازاده، 1385).امروزه اهمیت موضوع شهروندی به حدی است که دربسیاری از ادبیات موجود و مدون در سال های نخستین هزاره سوم تاکید ویژه ای به آن شده است. بطور مثال اتحادیه جهانی حفاظت، از عبارت آموزش برای زندگی پایدار استفاده کرده که مقوله شهروندی را یکی از مهمترین ابعاد و مکمل دیگر ابعاد معرفی نموده است. سازمان ملل نیز سال های 2014-2005 میلادی را دهه آموزش برای توسعه پایدار نامید و هدف از این عمل را ارتقاء آموزش و پرورش به عنوان مبنایی برای جامعه انسانی پایدارتر و تلفیق توسعه پایدار در نظام آموزشی دانسته است (نیکنامی و مدانلو، 1387).
شهروندی و آموزش شهروندی از دیدگاه های مختلف فلسفی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و … مورد توجه قرار دارد. از دید اجتماعی، مشارکت در جریانهای اجتماعی، وحدت اجتماعی، عدالت و تقویت حقوق انسانی و خودگردانی را به همراه دارد. از دید اقتصادی، ایجاد صلاحیتهای حرفه ای در افراد از این جهت مهم است که در افزایش بهره وری، تربیت نیروی کار ماهر و ایجاد یک محیط مناسب برای نوآوری در دنیای رقابتی نقش مهمی دارند (محمودی، 1390). شهروندی از دیدگاه روچ (2002) و گروسمن (2000) با هویت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی رابطه مستقیم دارد. از دیدگاه یونسکو (2010) نیز آموزش و تربیت شهروندی برای نوجوانان بر عواملی همچون آشنا کردن آن ها با مهارت های شهروندی از طریق عضویت در انجمن های غیر دولتی، درک تفاوت های فرهنگی، و احترام به دیگر فرهنگ هاست و از دیدگاه دیماین (2000) پارادیم شهروندی مفاهیمی همچون حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و تعهدات شهروندی را در بر می گیرد. نقیب زاده (1376) بیان می دارد که جان لاک وظیفه آموزش و پرورش را اجتماعی کردن افراد می داند و یا دورکیم کارکرد تربیت اجتماعی را اجتماعی کردن روشمند نسل جوان می داند.
آموزش شهروندی یکی از حوزههایی است که در سال های اخیر بیش از گذشته در برنامه درسی بیشتر کشورها مورد توجه قرار گرفته است. لطفآبادی (1385) معتقد است تربیت شهروندی بخش جداییناپذیر برنامه درسی می باشد. آموزش تربیت شهروندی مفهومی بسیارتاریخی بوده که ازدوره یونان باستان مورد نظر اندیشمندان بزرگی چون افلاطون و ارسطو بوده است و توجه به آن امروزه به حدی رسیده است که نه تنها درجایگاه قانونی، حقوق شهروندی بدون هیچ محدودیتی مطالبه می گردد، بلکه مفهوم تربیت شهروندی مفهومی چند بعدی درنظرگرفته می شود.
امروزه آموزش و تربیت شهروندی در اکثر کشورها در قالب محتوای آموزشی ارائه می گردد و دانش آموزان دوره راهنمایی به دلیل سن بلوغ و بحران های خاص این دوره، مقایسه تفاوت های خود با دیگران، تمایل به استقلال و کشف محیط و تمایل به مشارکت و دوستی، شرکت در گروه ها و پیوند با دوستان نیازمند آموزش های خاص خود می باشند (صافی، 1371). آرتور، دیویسون و استیو(2002) معتقدند که آموزش شهروندی باید بر نیازهای خاص دانش آموزان، جامعه، ملی، و عمومی تاکید داشته باشد.
پژوهش هولدن5(1999) نشان از آن دارد که دانش آموزان بین سنین 11 تا 14 سالگی به طور افزایشی نسبت به مسائل و مباحثی همچون تنوع فرهنگی، آلودگی زیست محیطی و مسائل جنسیتی حساس هستند و وجود معلمان خبره می تواند این تمایل به یادگیری را با هدایت و راهنمایی منطقی به انجام برساند.
نیکنامی و مدانلو (1387) دریافتند که در حیطه های رفتار اجتماعی و سیاسی با قانونمندی Hو قانونگرایی، رفتار ملی ـ مذهبی و حیطه زیست محیطی، حیطه های اصلی جنبه شهروندی را در دوره راهنمایی در بر می گیرند.
شاه طلبی، قلی زاده و شریفی (1389) از ارزش گذاری به میراث فرهنگی، آگاهی از نقش خود به عنوان شهروند، توانایی ارزیابی و نقد مسائل به عنوان مولفه های فرهنگ شهروندی برای دانش آموزان دوره راهنمایی نام می برند.
با توجه به اهمیت و جایگاه تربیت شهروندی که اکثر صاحبنظران عرصه تعلیم و تربیت و پژوهشهای صورت گرفته به آن اذعان دارند و اهمیت دوره نوجوانی لزوم بررسی برنامه درسی راهنمایی تحصیلی در این زمینه ضروری به نظر می رسد، لذا پژوهش حاضربدنبال یافتن پاسخ به این سوال است که آیا بین وضعیت موجود ومطلوب برنامه درسی دورۀ راهنمایی تحصیلی در تربیت شهروندی دانش آموزان از دید معلمان تفاوت وجود دارد ؟
1-2- اهمیت موضوع تحقیق و انگیزه انتخاب آن
نهاد آموزش وپرورش بعنوان موثرترین نهاد دراجتماعی کردن افراد نقش مهمی را ایفا می کند که عملکرد اشتباه این نهاد تأثیر مستقیم بر روی سایر نهادهای جامعه خواهد داشت. اگر مدارس کارکرد اجتماعی کردن افراد را به درستی انجام ندهد ، افرادی به جامعه تحویل می دهند که نه تنها یک شهروند وظیفه شناس برای جامعه نخواهند بود بلکه به وظایف خود درآینده بعنوان پدر و مادر آگاه نیستند و موجبات نابسامانی اجتماعی را فراهم می سازند. نظام تعلیم وتربیت کشور در اشکال رسمی وغیر رسمی بیگمان با تربیت شهروندی بعنوان محوری ترین وبنیادی ترین رسالت خویش مواجه است. درحقیقت منظور از تشکیل نظام آموزش وپرورش کشور آماده سازی شهروندان برای ورود به زندگی اجتماعی، اقتصادی(حرفه ای)، سیاسی وفرهنگی است ازاینرو میتوان نتیجه گرفت که جامعه مدنی اساساً به شهروندان فعال و متناسب با ویژگی های فرهنگی وارزشی خود نیاز دارد و هم ازاینرو امکانات وتوجیه لازم رابرای شکل گیری وتوسعه نظام آموزش وپرورش فراهم می آورد واز سوی دیگر نظام تربیتی آیینۀ تمام نمای ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جامعه است و وظیفه تربیت شهروندان را برای زیست در جامعه و فعالیت موثر بر عهده دارد.( فتحی، 1382 )